بعضی از آدمها آنقدر از خدا میترسند که همه عبادت و ذکرشان به خاطر شدت ترسشان از خداست... بعضی از آدمها هم آنقدر به خدا امیدوارند که هیچ عبادتی را لازم نمیدانند و از هیچ گناهی پرهیز نمیکنند... هر دو گروه، اشتباه میکنند.
یاد خدا، مهمترین سلاح تو در مقابل شیطان و وسوسه اوست. تلاش کن از یاد خدا غافل نشوی. میتوانی مدام اسمهای خدا را به بهانههای گوناگون بر زبانت ببری... یا مدام در دلت به خدا و مهربانیهایش فکر کنی.
مهمترین ذکر خدا، نماز است. یادت باشد که شیطان به خاطر سجده نکردن به آدم، از درگاه خدا رانده شده و بنابراین، به عبادتی که سجده داشته باشد، حسّاس است و بیش از هر جا، هنگام نماز، سراغت میآید تا هر طور که میتواند، ذکرت را نابود کند... برای همین است که در نماز، همه فکرهای دنیا به ذهنت میرسند!
اگر میخواهی به معنای درستش ذکر خدا را بگویی؛ بدان که باید چهار مرحله را بگذرانی:
اول همان واژههایند که بر زبانت جاری میشوند: یا الله!... یا رحمان!... یا...!
دوم مرحلهای است که ذکر را بیش از یک بار میگویی و متوجه میشوی که تک و توک، بخشی از ذکر را با درک بهتر میگویی و این بخش، همان است که ذکر، دارد تلاش میکند به قلبت وارد شود.
سوم، در این بخش، قلب را عادت میدهی به ذکر و دیگر با یاد خدا آشناست و آشناییاش پیوسته است.
مرحله آخر، جالب است. تا اینجا، «تو» بودی که به قلبت الهام میکردی ذکر بگوید... از اینجا به بعد، قلب تو(بیدار باشی یا خواب)، کار خود را میداند و ذکر را میگوید.
در این مرحله، بی آنکه تصمیم بگیری، یاد خدا از تو جدا نخواهد شد.
بعضی از آدمها آنقدر از خدا میترسند که همه عبادت و ذکرشان به خاطر شدت ترسشان از خداست... بعضی از آدمها هم آنقدر به خدا امیدوارند که هیچ عبادتی را لازم نمیدانند و از هیچ گناهی پرهیز نمیکنند... هر دو گروه، اشتباه میکنند.
امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(علیهالسلام) میفرمایند :
پسرم!... فکر کن اگر به اندازه اهل زمین عبادت کرده باشی، خدا از تو قبول نخواهد کرد؛ به این اندازه نگران باش... و فکر کن اگر به اندازه اهل زمین گناه کرده باشی، خدا تو را خواهد بخشید؛ به این اندازه هم امیدوار باش!(تا نه بیش از اندازه امیدوار و نه بی اندازه نگران باشی)
امام ششم: جعفر صادق(ع) میفرمایند : پدرم محمد بن علی باقرالعلوم میگفت:«کسی به مرحله ایمان حقیقی میرسد که اندازه امید و نگرانیاش یکی باشد».
گفتگوی خداوند با داوود نبی(ع) : اگر میخواهی به کسی دین درست را بیاموزی؛ نه آنقدر از عذاب خدا بگو که از خدا وحشت کند و هیچ وقت نتواند خدا را دوست داشته باشد... نه آنقدر از لطفش بگو که فکر کند میتواند تا آخر عمرش گناه کند و لحظههای آخر زندگیاش وقت توبه است.
گروه اول، از لذت ارتباط درست با خدا محروم میشوند ...و گروه دوم، یادشان میرود که لحظه مرگ آدم هامعلوم نیست و ای داوود!... تو پیامبر منی، مردم را دوست من کن!
خدایا!... چگونه دوستیات را به مردم بیاموزم؟
از مهربانیام بگو و به یادشان بیاور که چقدر در زندگیشان از من مهربانی دیدهاند.
گناه، لذت دارد؛ آدمها هم که نمیتوانند گناه نکنند... اما وقتی در دلشان از مجازات خدا نگران باشند، نمیتوانند از گناهی لذت کامل ببرند. آدمی هم که از گناه لذت کافی نبرد، آرام- آرام، از گناه کردن پرهیز میکند تا نگرانی آخر گناه، کامش را تلخ نکند. خوبی خوف این است.
کسی که اعتماد به نفسش کم است، مدام مضطرب و نگران است. اجازه میدهد دیگران به او اهانت کنند و باورش نمیشود که اهانتی در کار بوده!...
... کسی که اعتماد به نفسش کم است، از وارد شدن به کارهای بزرگ، میترسد و همیشه با کارهای کوچک و نه چندان مهم راضی است.
... کسی که اعتماد به نفسش کم است، مهمترین چیزی را که از دست میدهد این است که هرگز «نهی از منکر» نمیکند چون میترسد شنونده کلامش با او برخورد کند.
... کسی که اعتماد به نفسش کم است، همیشه از حادثههای دنیا بیش از اندازه آن حادثه میترسد و دست و پایش را چنان گم میکند که نمیتواند تصمیم درستی بگیرد.
امام ششم: جعفر صادق(ع) میفرماید :خداوند، در همه امور، به بندهاش اجازه داده برای خود تصمیم بگیرد؛ اما در یک مورد اجازهای به بندگانش نداده... در این مورد که بگذارند دیگران به آنان اهانت کنند؛ چون خدا بندگانش را عزیز آفریده و دوست دارد که عزتشان را حفظ کنند .
امام پنجم: محمد باقر(ع) میفرماید :وقتی کسی تلاش میکند و اعتقادش را محکم میکند، مؤمن میشود و خدا، به مؤمن، سه پاداش بزرگ میبخشد:
اول، زندگی و رفتارش را طوری میکند که در دنیا و آخرت، همه به او احترام بگذارند.
دوم، همیشه و در هر کار، در دنیا و آخرت پیروزش میکند.
سوم، خدا کاری میکند ستمگری که به حالش ستم کند، مدام از او بترسد .
وقتی کسی به حریم خانه، خانواده، دین و وطنت تجاوز کرد و تو، کاری نکردی و زیاد هم برایت مهم نبود، بدان که غیرتت را از دست دادهای... وقتی برای همه چیز ارزش و احترام قائل بودی، بدان که غیرتمندی.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید :
وقتی کسی غیرتش را از دست میدهد؛ خدا فرشتهای را میفرستد تا چهل روز و شب، بر سر وجدان او فریاد کشد تا بداند که غیرتش را از دست داده... اگر ندای وجدانش را شنید و توجهی نکرد، فرشته به درگاه خدا برمی گردد و ایمان صاحب خانه را نیز با خود میبرد .
آدم بی غیرت، نشانه دیگری هم دارد... از اینکه کار ناشایستهای را در جمع مردم اجرا کند، نگران نمیشود.
بیکار نباش و سرت را شلوغ کن تا چشمت فریب زیبایی ظاهری جنس متفاوت را نخورد و اسیر دام شهوت نشوی. کسی که اسیر دام شهوت میشود، غیرتش را از دست میدهد.
کسی که بیشتر وقتش را در مهمانی میگذراند و مرزی برای خنده و شادیاش نمیشناسد؛ آهسته- آهسته بی غیرت میشود.
کسی که مدام تفریح میکند و در هر جا، شمع محفل میشود؛ دیگر به نکتههای کوچک اهمیت نخواهد داد و آرام- آرام، همه چیز را «کُلّی» میبیند. برای همین هم غیرتش را درباره نکتههای کوچک از دست میدهد.
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: